یگانه جونمیگانه جونم، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

یگانه عزیز مامان وبابا

تولد یگانه جون

شنبه 24/4/91 تولد 4 سالگی یگانه جون با حضور مادربزرگ وپدربزرگها و خاله وعموها برگزار شد.یگانه بیش از حدخوشحال بود و جست وخیز میکرد و مرتب سراغ مهمونا رومی گرفت که چرا نمیان؟؟؟؟الهی فداش شم خیلی هم دختر خوبی شده بود.جای عمو یاسر خیلی خیلی خالی بود.اینم چندتاازعکسهای دخترگلم کیک تولد یگانه جون   یگانه خانم در حال فوت کردن شمع یگانه وشایان یگانه درحال بازکردن کادوها وشایان در حال تماشا ...
31 تير 1391

تولد یگانه

امروز تولد دختر گلمه.ولی چون تازه از مسافرت برگشتیم هنوز فکری برنداشتیم.ایشالله در پستهای بعدی خبرای جدیدو عکسهای مسافرتون را میذارم. یگانه جان تولدت مبارک ...
24 تير 1391

سفر بابا ناصر

بابا ناصر از پنچ شنبه 28/2/91 به مدت یک هفته رفته بابلسر.یگانه هم میگه دلش برا باباش تنگ شده ولی هنوز زیاد بهانه گیری نکرده .دیشب که با خانواده داییم رفته بوده پارک .بعد هم با عمو رفتیم دنبالش و تو خیابونا یه کم چرخ زدیم.دو شبه از فرط خوشحالی که شبا خونه مامی جون میخوابه تا دیروقت بیداره.میگه بابا ناصر هم که میاد شبا بیایم اینجا بخوابیم.انشالله این هفته هم بزودی بگذره و باباناصر زود بیاد پیشمون. ...
9 تير 1391

مرخصی مامان

دیروز برای اولین بار خودم یگانه را به مهد بردم .قبلا که با مامی جونش مهدقرآن میرفت از مامی جون جدا نمیشد و زیاد هم نرفت .گفتم خودم ببرمش شاید بمونه.صبح که از خواب بیدارش کردم خیلی خوش اخلاق بود و لباساشو پوشیدو وسایلشو برداشت و به منم گفت:بیا مهد یه کم پیشم بمون بعد برو.ولی وقتی بردمش یک لحظه هم از پیش من کنار نرفت.یک لحظه هم که حواسش نبود و از کلاس رفتم بیرون زد زیر گریه و منم دلم طاقت نیاورد.برگشتم پیشش .تاساعت 10 بودیم وبا هم برگشتیم.چون مرخصی ساعتی گرفته بودم باید برمی گشتم سرکار.او هم همراهم اومد و تاساعت2:15 بامن بود.خیلی هم بهش خوش گذشته بود.شب هم می گفت مامان هرروز مرخصی بگیر ومنو ببر مهد . خیلی نگرانشم .نمیدونم قرار...
9 تير 1391

رفتن به ملاقات عمویاسر

پس از چند روز انتظار یکشنبه ساعت 2 صدای زنگ تلفن گروهبان 15 کد 44 بیاید ملاقاتم حرکت به سوی پادگان ساعت 6 انتظااااااااااااااااار انتظاااااااااااااااار آمدن عمو یاسر به محوطه پادگان و............. خلاصه یک ساعتی عمو پیشمون بود و باهم حرف زدیم و خوراکیهای خوشمزه هم که براش برده بودیم خوردیم وکلی عکس گرفتیم. موقع خداحافظی یگانه خانم می گفت چرا عمو یاسر با ما نمیاد.تو راه حسابی نق زد. می گفت برگردیم دنبالش.ولی چه میشه کرد؟راهیه که همه پسرا باید برن.یاسرجان   بی صبرانه منتظرت میمونیم.  اینم چند تا عکساش:   ...
9 تير 1391

یگانه و جگر

دیروز جاتون خالی رفته بودیم چشمه تامهر .شایان که میشه پسرخاله وپسرعموی یگانه توی ماشین ما بود.شایان که الان یکسال و چهار ماهشه داشت یه کلمه ای را برا خودش می گفت و محو تماشای یگانه خانم که داشت میرقصید بود.یک دفعه یگانه گفت مامان شایان داره به من میگه جگر.بعد هم خودش ترجمه کرد که :یعنی میگه دوسم داره!!!!!!!!!!     امان از دست بچه های این زمونه که از حالا اینقدرخودشونو تحویل می گیرن ...
4 تير 1391

یگانه وموتور سواری

یگانه جون !دیشب دلت خیلی هوای عمو یاسر کرده بود.موتورش که میدیدی می گفتی:گناه عمو یاسر.میخوام بیاد و منو سوار موتور کنه......بعد هم می گفتی:خداعمو یاسر زودی بیارش خونه.......آخه عمو یاسر قبل از اینکه بره خیلی تو وشایانو به خودش عادت داده بود و هرروز با موتور میبردتون بیرون.ایشالله پنج شنبه میاد و میریم موتور سواری.ولی یادت باشه مامان هم باهاتون میاد. یاسر جان همه دلتنگتیم حتی غریبه ها.نمیدونم اونجا به تو چی میگذره ولی به همه ما مخصوصا مامانت خیلی سخت میگذره.قول بده زود بیای پیشمون.فدای تو ...
4 تير 1391

یگانه در عروسی

جمعه هفته گذشته عروسی یکی از اقوام بود.جاتون خالی خیلی خوش گذشت.اینم چندتا ار عکسهاش. یگانه و عموفاضل   یگانه وشایان بقیه عکسها ادامه مطالب یگانه و عموفاضل شایان و عمویاسر وعموفاضل ...
4 تير 1391

یگانه در کنار آبشار دره گاهان

آبشار دره گاهان یکی از جاهای دیدنی شهرستان تفت است که امسال با وجودآب فراوان پذیرای مهمونهای زیادی بود.یگانه خانم هم چندین بار به اونجا رفت .خیلی هم دوست داشت فقط موقع پیاده روی تنبلی می کرد وهمش می خواست بغل بشه.     ...
4 تير 1391